هانیههانیه، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره

شازده کوچولو های خاله

يه هفته گذشت

امروز ميشه يه هفته يه هفته پيش (5 شنبه)قرار بود صبح فرزانه رو ببرن بيمارستان تا بالاخره آقا رضا بعد از نه ماه افتخار بدن به دنيا بيان! من از صبح تو مدرسه اينقدر ذوق و شوق داشتم كه بعد از مدرسه برم بيمارستان و رضا رو ببينم كه نگو ولي وقتي رسيدم خونه فهميدم حالاحالاها قرار نيست اين افتخار نصيبمون بشه! ساعت از 10 شب گذشته بود مي خواستم درس بخونم كه مامانم زنگ زد كه رضا به دنيا اومده و ما هم با سرعت رفتيم بيمارستان. الآن يه هفته است كه مامانم خونه فرزانه است و من خونه داري مي كنم.امروز امتحان ترم بينش داشتم.سر جلسه نمي دونم چي شد هرچي خونده بودم از ذهنم پريد!و من موندم برگه ي سفيد! من حاضرم صد بار امتحان فيزيك و رياضي بدم ها ولي امتحان...
29 ارديبهشت 1390

چگونگي اتنخاب اسم هاي عسل هاي خاله!

وقتي فهميدم واسه اولين بار خاله شدم سال اول راهنمايي بودم خيلي فكر كردم كه چه اسمي واسه ني ني اي كه قراره چند سال ديگه(يعني امروز)من رو خاله صدا كنه انتخاب كنم.هرچند شايد خيلي بزرگتر از من هم بودن كه بخوان نظر بدن ولي خوب من شوق خاله شدن داشتم و هزارتا آرزو! اولين و آخرين اسمي كه من انتخاب كردم ثنا بود.خود خواهرم مي گفت عسل و مامانم مي گفت هدا باباي بيچارش هم انگار نه انگار اصلا بنده خدا نظر نميداد!!!!!!!!! با اين همه اسم هاي مختلف نمي دونم چي شد كه اسمش شد حانيه! حانيه اي كه معناي مهربان داره و هاني اي كه معناي عسل ولي بچه خواهر دوميم كه همه وقتي فهميدن حامله است خيلي شوكه شدن چون اون اصلا بچه نمي خواست! و چرايي انتخاب اسمش؟ من ...
29 ارديبهشت 1390
1